حاشيه مخلوق
مکالمه ی مخلوق و امید میلانی در موردِ انتشار چت
مربوط به این یادداشت و نیز این یکی

Omid: سلام
me: سلام
ورش دار
Omid : موبایل ام مرد
بر دارم؟
me: می دونم که موقعیت ِ خوبی گیر آوردی اما خواهش می کنم از این یکی بگذر
Omid: حرفِ توئه یا سوفیا یا فلانی؟
me: باز هم فرصت برای انتقام گیری هست
Omid: انتقام از کی؟
me: تا همین جاش هم یک اتفاقاتی افتاده که نگو
Omid: دیدن ِ سکس از انجام ِ آن دلپذیرتر است
me: نمی دونم... تو خودت گفتی واسه ی انتقام گیری
Omid: لینک بده به اتفاقات حال اش رو ببریم
me: ورش دار
Omid: من از دنیا انتقام میگیرم، اگه نه که کسی ارزش اش رو نداره زور بزنم برا انتقام گرفتن ازش
me : این حرف ِ من هست
فلانی کیه دیگه
Omid: از دنیا هم وقت اش کمه، هرچی بیشتر انتقام بگیری بهتر
me: از این یکی بگذر
ورش دار
Omid: نمیدونم، ناصرِ خالدیان مثلاً
me: ورش دار
کی تو رو پینگ کرد؟ خودت؟
خیلی بدجنسی بخدا
ورش دار امید جان
ورش دار
Omid: تو که تو امیلشناسی اینقدر کار کردی وقتی میفرستادی نمیدونستی که قطعاً عمومیش میکنم؟
آره، طبعاً پینگ رو که خودم کردم
مخصوصاً با اون بحثهای ِ قبلی درباره ی ِ عمومی و خصوصی
me: می دونستم یا نه حالا دارم ازت می خوام که ورش داری
می تونی این کار رو نکنی
اما این یک درخواست هست
Omid: اهوم
حالا اتفاقات بیرون ِ یا تو ایمیل ها؟
me: نمی دونم چقدر برای من اعتبار قائلی اما بخاطر ِ این آشنایی ِ یکساله ازت می خوام که ورش داری
Omid: اگه بیرونه لینک بده ببینم، اگه به اندازه ی ِ کافی خندیدم برش میدارم
me: بیرون و تو هر دو
Omid: آشنایی که اتفاقاً دلیلی یه که حتماً بذارم بمونه
me: ای خدا
تو چرا هیچ چیز رو جدی نمی گیری؟
Omid: ولی اینهمه زحمتِ آنلاین کردن اش رو کشیدم، لااقل به اندازه ی ِ زحمات ام باید بخندم یا نه؟
me: بخند بابا
Omid: جدی؟ جدی چیه دیگه؟
خوب لینک بده بخندم بهش
me: من رو بگو دارم با کی حرف می زنم
Omid: اگه جدی همونی باشه که من فک میکنم که مطلقاً همه چیزو جدی میگیرم
me: بگذار بمونه
Omid: و خوب، مبارزه ی ِ فرهنگی هم هست
me: اصرار ِ من هم صرفاً یک امکان بود که گویا به طرف ِ محال رفت تا به طرف ِ وقوع
آره... راست میگی
Omid: هوم، عدم ِ امکان امکان داره یا نه؟!
me: هه
سلف ریفرنس خوندی؟
بی خیال بابا
Omid: سلف ریفرنس؟ چیه؟
برنامه ای که خودش رو تو خروجی تولید کنه؟
me: بمونه آقا
در منطق
Omid: اهم
راستی چه منطق و فلسفه ای بستین به نافِ من، من منطق و فلسفه ام کجا بود؟
me: خوب! حالا که گذاشتی چرا متن ِ چت ناقص است اولا
Omid: ناقصه؟
me: چرا پاسخ های من به گلناز نیامده ثانیاً
Omid: کجاش؟ از دستم در رفته شاید
me: هیچکدوم مهم نیست البته
اما این وبلاگ ِ تو فلسفه اش چیه؟
بسته می مونه تا سر ِ فرصت آشوب بپا کنه؟
Omid: جوابهای ِ تو به گلناز رو دیدم سر ِکاری تره
هیچوقت وبلاگی اونجا نبوده، شاید اشتباهی رفتی
These messages were sent while you were offline.
Omid: البته واضحه که اشتباهی هم آفریده شده، مثلِ همه ی ِ چیزایی که خداهه آفریده
ولی متن ناقص نیست، ناقصه؟
من یه جا کپی کردم اینور پیست کردم، الآن هم نگا میکنم سر و ته اش درسته
Menu

 

 

Archive

 

Possibilities